جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.

خلاصه کتاب اندازه‌ گیری آنچه اهمیت دارد: چگونه OKR‌ ها جهان را متحول کردند

فهرست مطالب

چرا این کتاب نوشته شد؟

در دنیایی که بسیاری از سازمان‌ها از نبود تمرکز و هم‌راستایی رنج می‌برند، این کتاب پاسخی است به این چالش که چگونه می‌توان اهداف سازمانی را به‌صورت شفاف، الهام‌بخش و نتیجه‌گرا تعریف کرد. نویسنده با ارائه چارچوبی عملی به نام OKR (اهداف و نتایج کلیدی)، راهی برای تبدیل ایده‌های بزرگ به اجراهای درخشان ارائه می‌دهد. این چارچوب، سازمان‌ها را قادر می‌سازد تا به رویاهای بزرگ دست یابند و مرزهای موفقیت را جابه‌جا کنند.

 

چه کسانی باید این کتاب را بخوانند؟

این کتاب برای رهبران نوآور، مدیران عمل‌گرا، کارآفرینان بلندپرواز و تیم‌هایی نوشته شده که در پی دستیابی به نتایجی چشمگیر هستند. همچنین، هر فردی که به دنبال بهبود عملکرد شخصی یا تیمی خود است، می‌تواند از این کتاب بهره‌مند شود.

 

پشت پرده این اثر

جان دوئر، نویسنده این کتاب، از چهره‌های شاخص سیلیکون ولی است که با سرمایه‌گذاری در شرکت‌هایی چون گوگل، آمازون و اینتل، نقش مهمی در موفقیت آن‌ها ایفا کرده است. او به‌عنوان یکی از پیشگامان ترویج OKR‌ها، این سیستم را از تجربیات خود در اینتل اقتباس و به ده‌ها سازمان معرفی کرده است. دوئر در این کتاب از دانش و تجربیات بی‌نظیر خود بهره گرفته تا به مخاطبان راهی برای دستیابی به اهداف خارق‌العاده نشان دهد.

 

چراغ‌های راهنمای موفقیت

۱. تمرکز بر مهم‌ترین‌ها: OKR‌ ها به ما می‌آموزند که انرژی خود را بر اولویت‌های واقعی متمرکز کنیم و از هدررفت منابع جلوگیری کنیم.

۲. شفافیت در تیم‌ها: اهداف شفاف، همکاری و هم‌راستایی در تیم‌ها را تقویت کرده و از تداخل‌ها جلوگیری می‌کند.

۳. شکست سازنده: این کتاب نشان می‌دهد که چگونه شکست‌های هدفمند می‌توانند سکوی پرتابی برای دستاوردهای بزرگ باشند.

۴. پیوند مأموریت و انگیزه: وقتی افراد اهداف خود را با مأموریت سازمان پیوند دهند، انگیزه بیشتری برای پیشرفت خواهند داشت.

۵. اندازه‌گیری برای پیشرفت: ارزیابی مداوم، ما را در مسیر دستیابی به اهداف نگه می‌دارد و امکان اصلاح مسیر را فراهم می‌کند.

 

فصل ۱: گوگل و OKR‌ ها

در پاییز سال ۱۹۹۹، جان دوئر با یک هدیه وارد دفتر گوگل شد: چارچوبی به نام OKR. در آن زمان، گوگل تنها یک شرکت نوپا بود که تازه دفتر مرکزی خود را از یک بستنی‌فروشی کوچک به ساختمانی در سیلیکون ولی منتقل کرده بود. هدف گوگل، سازمان‌دهی اطلاعات جهان و دسترس‌پذیر کردن آن برای همه بود. اما تحقق این هدف عظیم نیاز به تمرکز، شفافیت و هماهنگی داشت؛ چیزی که OKR‌ها می‌توانستند فراهم کنند.

جان دوئر با معرفی OKR‌ها به گوگل، چارچوبی را ارائه کرد که به سازمان امکان می‌داد اهداف خود را شفاف تعریف کند و با استفاده از نتایج کلیدی (Key Results)، میزان پیشرفت آن‌ها را ارزیابی کند. این رویکرد نه تنها به تیم‌های گوگل کمک کرد تا بر اولویت‌های واقعی تمرکز کنند، بلکه به همه افراد امکان داد نقش خود را در تحقق مأموریت شرکت درک کنند.

 

فصل ۲: پدر OKR‌ ها

اندی گرو، مدیرعامل افسانه‌ای اینتل، پایه‌گذار اصلی سیستم OKR بود. او با مشاهده نقص‌های مدیریت سنتی، سیستمی را توسعه داد که به جای تمرکز بر فعالیت‌ها، بر خروجی‌ها تأکید داشت. برای اندی، این مهم نبود که افراد چقدر سخت کار می‌کنند؛ بلکه اهمیت داشت که نتیجه کار چیست.

او سیستم خود را در اینتل معرفی کرد و آن را بر مبنای دو مؤلفه کلیدی بنا نهاد: اهداف (Objectives) که باید مشخص، الهام‌بخش و قابل دستیابی باشند، و نتایج کلیدی (Key Results) که باید دقیق، قابل اندازه‌گیری و زمان‌بندی‌شده باشند. این چارچوب به کارکنان اینتل کمک کرد تا انرژی خود را بر دستیابی به نتایج ملموس متمرکز کنند و نقش خود را در موفقیت شرکت بهتر درک کنند.

 

فصل ۳: عملیات Crush در اینتل

در سال ۱۹۷۹، اینتل با یک بحران جدی مواجه شد: رقابت شدید از سوی موتورولا و زایلوگ در بازار میکروپروسسورها. این بحران، نیازمند یک تغییر اساسی بود. در واکنش، عملیات Crush آغاز شد؛ یک کمپین سازمانی برای بازپس‌گیری رهبری بازار.

عملیات Crush نشان‌دهنده قدرت OKR‌ها در هدایت سازمان‌ها در شرایط بحرانی است. این کمپین، تمامی بخش‌های اینتل را با هدفی مشترک متحد کرد: بازپس‌گیری سهم بازار از موتورولا.

 

فصل ۴: قدرت تمرکز و تعهد

یکی از بزرگ‌ترین چالش‌ها در سازمان‌ها، شناسایی و تمرکز بر اولویت‌های واقعی است. در این فصل، نویسنده نشان می‌دهد که OKR‌ها چگونه مانند یک لنز عمل می‌کنند و به سازمان‌ها اجازه می‌دهند تنها بر مهم‌ترین کارها تمرکز کنند. وقتی همه افراد در سازمان بدانند چه چیزی اهمیت دارد و چه چیزی ندارد، انرژی و منابع سازمان در مسیر درستی هدایت می‌شود.

نمونه: گوگل با استفاده از OKR‌ها توانست در میان پروژه‌های متعدد، اهدافی مشخص و قابل دستیابی تعریف کند. به‌عنوان نمونه، توسعه جیمیل به‌عنوان یک محصول کلیدی به لطف تعریف دقیق OKR‌ها در تیم توسعه به نتیجه رسید.

 

فصل ۵: داستان Remind  – غلبه بر چالش‌های تمرکز

در این فصل، داستان برت کاف، بنیان‌گذار Remind، روایت می‌شود. او که با اختلال نقص توجه (ADD) دست‌وپنجه نرم می‌کرد، توانست با کمک OKR‌ها مسیر شغلی و سازمانی خود را متحول کند. برت از OKR‌ها برای ایجاد تمرکز در تیم خود استفاده کرد و توانست با اولویت‌بندی اهداف، از انحرافات جلوگیری کند.

Remind به‌عنوان یک استارتاپ آموزشی، با مشکل پراکندگی منابع و اهداف مواجه بود. اما برت با تعریف واضح OKR‌ها، تیم خود را بر توسعه یک محصول خاص متمرکز کرد. این تمرکز منجر به موفقیت محصول و جذب سرمایه‌گذاری شد.

 

فصل ۶: داستان Nuna – تعهد به تحول در سلامت

جینی کیم، مدیرعامل Nuna، داستان دیگری از تأثیر OKR‌ها را روایت می‌کند. Nuna که در زمینه تحلیل داده‌های سلامت فعالیت می‌کرد، با هدف کاهش هزینه‌های درمان برای آمریکایی‌ها تأسیس شد. جینی با استفاده از OKR‌ها توانست تعهد تیم خود به این مأموریت را تقویت کند و به نتایج چشمگیری دست یابد.

Nuna با تعریف OKR‌هایی مشخص مانند کاهش ۲۰ درصدی هزینه‌های درمانی برای مشتریانش، توانست هدفی الهام‌بخش برای تیم خود فراهم کند. این شفافیت و تعهد باعث شد همه اعضای تیم نسبت به مأموریت شرکت احساس مسئولیت کنند و تلاش بیشتری به خرج دهند.

 

فصل ۷: قدرت هم‌راستایی و همکاری

یکی از ویژگی‌های کلیدی OKR‌ها، توانایی آن‌ها در هم‌راستاسازی اهداف تیم‌ها با مأموریت کلان سازمان است. این فصل به توضیح این می‌پردازد که چگونه شفافیت در اهداف، نه تنها همکاری را در میان تیم‌ها تقویت می‌کند، بلکه ارتباط عمودی و افقی در سازمان را بهبود می‌بخشد.

مایک لی، بنیان‌گذار MyFitnessPal، با چالش هماهنگ‌سازی تیم‌های مختلف در مسیر توسعه محصول روبه‌رو بود. تیم‌ها اهداف متفاوت و گاهی متضادی داشتند که پیشرفت پروژه را دشوار می‌کرد. با معرفی OKR‌ها، مایک توانست اهداف کلی شرکت را با اهداف فردی تیم‌ها هماهنگ کند. این شفافیت باعث شد تیم‌ها بفهمند چگونه تلاش‌هایشان در جهت تحقق اهداف کلان قرار می‌گیرد.

 

فصل ۸: داستان Intuit – پیوند شفافیت و فرهنگ باز

این فصل بر تجربه شرکت Intuit تمرکز دارد، جایی که Atticus Tysen، مدیر ارشد فناوری اطلاعات، از OKR‌ها برای تقویت فرهنگ باز و شفاف سازمان استفاده کرد. در Intuit، همه کارکنان می‌توانستند به OKR‌های دیگر تیم‌ها دسترسی داشته باشند، از جمله اهداف مدیرعامل.

این شفافیت، باعث بهبود همکاری میان تیم‌ها شد. به‌عنوان مثال، تیم‌های مهندسی و بازاریابی که پیش‌تر در مسیرهای جداگانه‌ای کار می‌کردند، توانستند پروژه‌های خود را با یکدیگر هماهنگ کنند. یکی از نتایج مستقیم این هم‌راستایی، کاهش زمان عرضه محصولات جدید به بازار بود.

 

فصل ۹: هماهنگی در سطوح مختلف سازمان

هم‌راستاسازی OKR‌ها با استفاده از ابزارهای دیجیتال و جلسات برنامه‌ریزی منظم، شفافیت و هماهنگی میان تیم‌ها را بهبود می‌بخشد و امکان مدیریت بهتر پروژه‌های پیچیده را فراهم می‌کند. در یک پروژه نرم‌افزاری، تیم‌های تحقیق و توسعه، فروش و بازاریابی با تعریف دقیق OKR‌ها توانستند نقش‌های خود را بهتر درک کنند، از هم‌پوشانی یا تضاد وظایف جلوگیری کنند و همکاری موثرتری داشته باشند. این فرآیند، علاوه بر افزایش بهره‌وری، زمان اجرای پروژه را ۳۰ درصد کاهش داد و باعث دستیابی سریع‌تر به نتایج مطلوب شد.

 

فصل ۱۰: قدرت پیگیری و مسئولیت‌پذیری

یکی از ویژگی‌های مهم OKR‌ها، توانایی آن‌ها در ایجاد مسئولیت‌پذیری و امکان ردیابی مداوم پیشرفت است. در این فصل، تأکید می‌شود که چگونه پیگیری دوره‌ای OKR‌ها به سازمان‌ها کمک می‌کند تا در مسیر اهداف باقی بمانند و در صورت لزوم مسیر خود را اصلاح کنند.

بنیاد بیل و ملیندا گیتس از OKR‌ها برای مدیریت پروژه‌های عظیم خود در زمینه سلامت جهانی استفاده می‌کند. یکی از اهداف کلیدی آن‌ها، کاهش شیوع بیماری مالاریا بود. بنیاد گیتس از OKR‌ها برای پیگیری پیشرفت تیم‌های مختلف استفاده کرد و نتایج کلیدی مانند کاهش نرخ عفونت در مناطق مشخص را به‌طور مداوم اندازه‌گیری کرد.

 

فصل ۱۱: داستان پیگیری در پروژه‌های بزرگ

این فصل جزئیات بیشتری درباره استفاده بنیاد گیتس از OKR‌ها ارائه می‌دهد. آن‌ها با تعیین نتایج کلیدی دقیق، نه تنها پیشرفت پروژه‌ها را پیگیری کردند، بلکه توانستند تصمیمات آگاهانه‌تری در زمینه تخصیص منابع بگیرند.

در یک پروژه برای توزیع واکسن در کشورهای در حال توسعه، بنیاد گیتس از نتایج کلیدی مشخصی استفاده کرد:

  • توزیع ۱۰ میلیون دوز واکسن در سه ماهه اول سال.
  • کاهش هزینه هر دوز واکسن به زیر ۵ دلار.

این نتایج کلیدی به تیم‌ها کمک کرد تا بر اهداف ملموس تمرکز کنند و در صورت انحراف از مسیر، اقداماتی فوری انجام دهند.

 

فصل ۱۲: قدرت چالش و دستیابی به دستاوردهای بزرگ

اهداف بلندپروازانه، اگرچه در نگاه اول دست‌نیافتنی به نظر می‌رسند، ابزار قدرتمندی برای تحریک خلاقیت، افزایش تلاش و گسترش مرزهای توانایی‌های یک سازمان هستند. تعریف این اهداف، افراد و تیم‌ها را به کشف روش‌های نوآورانه وادار می‌کند و در عین حال، آزادی شکست را به آن‌ها می‌دهد. چنین رویکردی، سازمان‌ها را از محدوده اهداف معمولی فراتر می‌برد.

 

فصل ۱۳: موفقیت گوگل کروم – فراتر از انتظارات

گوگل کروم، به‌عنوان پروژه‌ای که از ابتدا با اهدافی جاه‌طلبانه تعریف شد، توانست استانداردهای جدیدی در دنیای مرورگرهای وب ایجاد کند. هدف اصلی این پروژه، ارائه مرورگری سریع، امن و کاربرپسند بود که تجربه استفاده از وب را متحول کند.

برای دستیابی به این هدف، معیارهای دقیقی تعریف شد: کاهش زمان بارگذاری صفحات به کمتر از یک ثانیه، تضمین امنیت پیشرفته برای کاربران، و جذب میلیون‌ها کاربر در سال اول عرضه. این اهداف، تیم توسعه کروم را وادار به ایجاد نوآوری‌هایی در معماری نرم‌افزاری و طراحی رابط کاربری کرد.

یکی از چالش‌های کلیدی، رقابت با مرورگرهای جاافتاده مانند اینترنت اکسپلورر و فایرفاکس بود. گوگل با تمرکز بر تجربه کاربری روان‌تر، سرعت بالاتر، و ارائه به‌روزرسانی‌های منظم، توانست کروم را به مرورگری پیشرو تبدیل کند.

 

فصل ۱۴: داستان یوتیوب – یک میلیارد ساعت مشاهده

یوتیوب با هدف دستیابی به یک میلیارد ساعت مشاهده ویدئو در روز، نوآوری و توسعه را در سه حوزه کلیدی متمرکز کرد:

  1. الگوریتم پیشنهاد محتوا برای نمایش محتوای جذاب‌تر و افزایش زمان مشاهده کاربران.
  2. تجربه کاربری ساده‌تر برای تسهیل دسترسی و افزایش تعامل کاربران.
  3. ابزارهای پیشرفته تولیدکنندگان محتوا برای تحلیل عملکرد و بهبود کیفیت ویدئوها.

این اقدامات کاربران بیشتری را به پلتفرم جذب کرد و تعاملات را افزایش داد.

 

فصل ۱۵: مدیریت عملکرد مستمر – پیوند OKR‌ها با CFR‌ها

CFR‌ها (گفت‌وگو، بازخورد، و قدردانی) جایگزین ارزیابی‌های سنتی سالانه شدند و به‌عنوان مکمل OKR‌ها بر تعامل مداوم میان مدیران و کارکنان تمرکز کردند. این رویکرد شامل جلسات منظم برای بررسی پیشرفت، شناسایی چالش‌ها، ارائه بازخورد سازنده و قدردانی از تلاش‌های کارکنان است که به بهبود عملکرد، ارتقای انگیزه و تقویت تعلق‌خاطر کمک می‌کند. شرکت‌هایی مانند Adobe با اجرای CFR‌ها توانستند بهره‌وری تیم‌ها را افزایش دهند، اهداف را شفاف‌تر کنند و با کاهش فشار ارزیابی‌های سالانه، فضایی شفاف و تعاملی ایجاد کنند که موجب بهبود فرهنگ سازمانی شد.

 

فصل ۱۶: کنار گذاشتن ارزیابی‌های سالانه – داستان Adobe

ادوبی با حذف ارزیابی‌های سالانه و جایگزینی آن‌ها با سیستم OKR‌ها و CFR‌ها، رویکرد خود را به مدیریت عملکرد تغییر داد. ارزیابی‌های سنتی که بر گذشته تمرکز داشتند، جای خود را به تعامل‌های مستمر و بازخوردهای سازنده دادند.

فرآیند اجرا در Adobe:

  1. تعریف شفاف اهداف با OKR‌ها: کارکنان می‌دانستند که از آن‌ها چه انتظاری می‌رود و چگونه می‌توانند به اهداف شرکت کمک کنند.
  2. جلسات منظم گفت‌وگو و بازخورد: این جلسات باعث می‌شد مدیران به‌طور مداوم وضعیت پیشرفت کارکنان را بررسی کنند.
  3. قدردانی از تلاش‌ها: فرهنگ قدردانی در سازمان تقویت شد و کارکنان انگیزه بیشتری برای دستیابی به اهداف پیدا کردند.

این تغییرات منجر به افزایش مشارکت کارکنان، بهبود عملکرد تیم‌ها و ایجاد فرهنگی شفاف و پویا در سازمان شد.

 

فصل ۱۷: هر روز بهتر پختن – داستان Zume Pizza

Zume Pizza، شرکتی که از فناوری روباتیک برای تهیه پیتزا استفاده می‌کند، OKR‌ها را در تمام بخش‌های خود به کار گرفت تا به اهدافی بلندپروازانه دست یابد. این شرکت از OKR‌ها برای بهبود فرایندها، کاهش هزینه‌ها و افزایش کیفیت محصول بهره برد.

نمونه‌های اهداف Zume Pizza:

  • اهداف کوتاه‌مدت: افزایش سرعت پخت پیتزا از طریق بهینه‌سازی روبات‌ها.
  • اهداف میان‌مدت: کاهش هزینه تولید هر پیتزا به زیر ۵ دلار.
  • اهداف بلندمدت: توسعه فناوری‌های نوآورانه برای گسترش بازار.

تیم‌های مختلف Zume، از مهندسی تا بازاریابی، با هماهنگی کامل بر اساس OKR‌ها عمل کردند. نتیجه این هماهنگی، افزایش بهره‌وری و ایجاد یک الگوی جدید در صنعت غذایی بود.

 

فصل ۱۸: تأثیر OKR‌ ها بر فرهنگ سازمانی

OKR‌ها نه تنها ابزاری برای تعیین اهداف هستند، بلکه تأثیری عمیق بر فرهنگ سازمانی دارند. آن‌ها با ایجاد شفافیت در تمام سطوح، حس مسئولیت‌پذیری و همکاری را در میان کارکنان تقویت می‌کنند.

Lumeris، شرکتی فعال در خدمات بهداشتی، از OKR‌ها برای تحول فرهنگی استفاده کرد. با تعریف اهداف شفاف و قابل مشاهده برای همه کارکنان، حس همبستگی و همکاری تقویت شد. مدیران ارشد نیز با نقش‌آفرینی فعال در این فرآیند، الگویی برای دیگران شدند.

این تغییرات باعث شد تیم‌ها به‌طور هماهنگ‌تر عمل کنند، مشکلات سریع‌تر شناسایی شوند و سازمان به اهداف کلان خود نزدیک‌تر شود. فرهنگ شفافیت و بازخورد در Lumeris به الگوی موفقی برای دیگر سازمان‌ها تبدیل شد.

پرفروش‌ترین دوره‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

میلاد صالحی
هومان | مدرسه کسب و کار و توسعه فردی

فرم ورود و ثبت نام